انگار به آن طرف خیابان رسیده ای/ طینتی

ساخت وبلاگ

انگار به آن طرف خیابان رسیده ای

 

حمید حیاتی

 

انتشارات آگه

سال نشر :1393

فرهاد راوی کتاب کارمند بانکی است که از مشکلات روحی شدیدی مانند ترس و اضطراب و وسواس رنج می برد او دائم درگیر افکار و هراس هایش بوده و شدیدا سعی می کند از کار بانک خارج شود . همسرش فرنگیس و دخترانش ساغر و مستانه شرایط او را درک می کنند و تلاش می کنند تا به بهبودش کمک کنند ولی ترس از خیابان ها ، دزدی از بانک و ... فرهاد را راحت نمی گذارد .

کتاب نسبتا قشنگیه . هم موضوع جدیدی را مد نظر قرار داده و هم گفت و گوهای ذهنی فرهاد را گیرا و جذاب درآورده و این فضای وهم آلود و گیج ذهنش را خوب تصویر می کنه . هر چند او زخم دستش واقعا روی مخم من بود و یک احساس چندشی را توی آدم به وجود می آورد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

این روزا زیر آب زن و نامرد زیاده . روزی ما رو هم خدا به این جا حواله داده . شکر . از ما گفتن . می گه دوست گفت و دشمن می خواست بگه ! فکرت به کارت باشه . آقای مدیر گفتند بازم مث موقعی که تو شعبه ی خ بودی کتاب می خونی ؟ گفتم حاج آقا والل. ما ندیدیم ... ولی آقای تیموری رییس شعبه ی خ برام تعریف کرده که صبح ها قبل از باز شدن در بانک کتاب می خوندی . بچه های اون شعبه دل خوشی ازت نداشتند . بابا بریز دور این کتاب متابا رو ! کتاب که نون و آب نمی شه !

 

آدمی را که یک بار جوش می اورد نباید سرسری گرفت . زمینه های زیادی لازم است تا این نقطه ی جوش فراهم شود .

معرفی کتاب...
ما را در سایت معرفی کتاب دنبال می کنید

برچسب : انگار به انگلیسی, نویسنده : bestbooksa بازدید : 189 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 19:19