جناب آقای دیو/علومی

جناب آقای دیو

محمدعلی علومی

انتشارات عصر داستان

سال نشر : 1392

مردی به بانک مراجعه می کند تا حساب باز کند و نام خودش را دیو سفید پای در بند عنوان می کند رئیس بانک که در کار عتیقه است متوجه می شود مرد واقعا از جای عجیبی می آید و عتیقه های زیادی دارد پس او را به خانه می برد و ......

خوب باید بگم نه دوستش نداشتم جذابیتی نداشت لوده بازی سه نفره سه تا مرد که دنبال گول زدن یک مرد ساده ان یک زنی که ادعای ادب و کمال داره و قصه هایی که توی شب نشینی برای هم تعریف می کنند و هی الکی داستان تو داستانه . به نظرم کاراکتراش خیلی قدیمی اند .

دیگه همین جا پرونده آقای علومی را می بندم امیدوارم علاقه مند اگر شدین داستان هاشون را دنبال کنید .

قسمت های زیبایی از کتاب

گدایی سه اصل دارد که اگر یاد بگیری و به کار ببندی در گدایی کامل می شوی . اول این که گدایی کنی هر جا که باشد. دوم از هر که باشد. سوم هر چه باشد .

نقد یعنی این که شرکت کننده های جلسه ی ادبی وقتی شعری داستانی خوانده شد همه باید مخالفت کنند .