تابستان آن سال/بالداچی

ساخت وبلاگ

تابستان آن سال

 

دیوید بالداچی

شقایق قندهاری

 

انتشارات آموت

سال نشر : 1394

مرد بیماری نادری گرفته در طی چند ماه از پا درآمده و دکتر هیچ امیدی به بهبودش ندارد . همسر و سه فرزندش ناراحت هستند و مرد ناامیدانه به تمام لحظاتی فکر می کند که دیگر امکان تجربه اش را ندارد اما حادثه خبر نمی کند . مرد معجزه اسا خوب می شود و همسرش در تصادف فوت می کند و اکنون مسّولیت سه بچه با اوست .

این کتاب اولین کتاب بالداچی در زمینه اجتماعی هست که اتفاقا خیلی مورد توجه قرار گرفت فروش خوبی کرد و توی ایرانم استقبال ازش شدید بود . یه جورایی بازاریه خیلی چیزاش تکراریه دختر نوجوان که ظاهرا سرکشه ولی بعد ماهه مادربزرگی که می خواد بچه ها را از پدرشون بگیره و ... کلا کلیشه و تکرار زیاد داره اما جملات قشنگش زیاده و مفهوم از دست ندادن زمان خانواده اینا هم موارد خوبی هستند. بنابرین کلا بد نیست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

من هرگز از دوست داشتن تو دست نمی کشم . حتی مرگ هم آن قدر قدرتمند نیست که بر احساس من به تو غلبه کند .

 

بعضی روزها من نگاهتان که می کنم جوش می آورم . روزهای دیگر هم حسابی حال بدی بهم دست می دهد که از دستتان عصبانی بودن . روزهایی هم هست که هیچ حس به خصوصی ندارم . اما به هر حال شما همچنان بابای من هستید.

 

مسئله این نیست که زمان همه زخم ها را تسکین می دهد . بلکه گذشت سال های عمر به ما اجازه می دهد به روش خاص خود با اندوهمان آشتی کنیم .

 

معرفی کتاب...
ما را در سایت معرفی کتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bestbooksa بازدید : 156 تاريخ : سه شنبه 16 مهر 1398 ساعت: 19:28