دو چراغ آبی روشن/میرصادقی

ساخت وبلاگ

دو چراغ آبی روشن

 

جمال میرصادقی

 

انتشارات اشاره

سال نشر : 1392

مهرداد در دانشگاه با باهره چشم آبی آشنا می شوند مهرداد می خواهد از ایران برود اما پدر تاجر باهره نمی گذارد تنها دخترش از آنها دور شود در این بین مهرداد با دایی باهره یعنی بهادر نیز که شدید درگیر مبارزه با رژیم شاه است مراوده دارد . روزگار باهره و مهرداد را جدا می کند و داستان عشق و انقلاب را داریم .

بد نبود تکه های احساسیش و یک سری واکنشاشون قشنگ بود اما هم زیادی دیگه موضوع داستاناشون هی انقلابه هم من درکی نداشتم چرا مثلا مهرداد باز پابند باهره بود و حالا اون نامه مثلا چه چیز خاصی بود و ....

آقای میرصادقی اعتقاد دارند نویسنده های بزرگ آینده ایران حتما از بین زنان خواهند بود . خیلی نظراتشون خوبه کلا

 

قسمت های زیبایی از کتاب

فکرها، موج پشت موج است که می آید و می رود . فکری، فکر دیگری را می شوید و می برد، باز می رود و با شدتی بیشتر می آید و ذهنش را پر می کند.

 

ابراهیم خواسته بود پسرش را برای خدایش قربانی کند ، از خود گذشته بود . اگر مردان از جان گذشته نبودند ، بشر هنوز توی غارها زندگی می کرد.

 

این مملکت تا نفت داره درست نمی شه . گفت نفت هم نداشته باشه درست نمی شه مگه افغانستان که نفت نداره کارش درسته؟

 

چه رویایی بود روزهایی که در کنار تو بودم و با تو بودن و بی تو نبودن و همیشه جدا از تو نبودن ... نه باور کن من هیچ وقت خودم را از تو جدا ندیده ام و از تو و خاطره های تو جدا نشده ام .

معرفی کتاب...
ما را در سایت معرفی کتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bestbooksa بازدید : 217 تاريخ : سه شنبه 28 اسفند 1397 ساعت: 3:42