علم علیه شانس/ تواین

علم علیه شانس

 

مارک تواین

علی مسعودی نیا

 

انتشارات چشمه

سال نشر:۱۳۹۵

یادداشت های روزانه ادم و هوا را قبلا تعریف کردم

خانم مک ویلیامز و رعد و برق: زنی که به شدت از رعد و برق هراس دارد.

مردی که در گدسبی اقامت گزید:مردی که ابتدای اقامتش شکوه و جلال زیادی داره.

شکار بوقلمون حقه باز:توضیح در مورد بدجنسی بوقلمون ها و ادا اطوارهاشون.

علم علیه شانس: اثبات اینکه هفت خبیث یک بازی علمیه .

ماجرای ادوارو میلز و جرج بنتون: سرنوشت آدم های خوب و بد .

خانواده مک ویلیامز و دزدگیر: نصب دزدگیری که کلا دزد نمی گرفت.

داستان عوضی: مردی که تابوت دوستش را با اسلحه ها جا به جا گرفت.

تاریخچه ی محرمانه اردوگاهی که سقوط کرد:جنگ جنوبی های آمریکا با شمال.

مارک تواین یه کتاب داستان کوتاه داره که قطورم هست حالا اومدن و تصمیم گرفتن این مجموعه را توی سه جلد به ترتیب راهی بازار کنن اولین جلد شانس بود و اینم دومین جلده . این کتاب هم شبیه قبلی موضوعش طنزه مجددا. خوب نوشته روی موضوعات قشنگی هم دست گذاشته برای من متوسطه و دلیلش همون عدم علاقه شدید من به طنزه وگرنه توی ذوق نمی زنه .

قسمت های زیبایی از کتاب

پرسش این بود که به کدام سمت عقب نشینی کتیم اما همه چنان آشفته بودند که هیچ کس حتی نمی توانست پیشنهادی نطرح کند . هیچ کس مگر لایمن . او با کلماتی آرامش بخش توضیح داد از آن جا که دشمن دارد از فراز مراتع هاید به سمت ما یورش می اورد انتخاب مسبر کار آسانی است . کل کاری که باید انجام داد این است که به سمت دشمن حرکت نکنیم و رفتن به حهتی دیگر می تواتد ما را به طور کامل به مقصودمان برساند.

در تمام جنگ ها باید غریبه هایی را که علیه تو هستند بکشی بی آنکه عداوتی شخصی با آن ها داشته باشی . غریبه هایی که در هر شرایط دیگری اگر می دیدی به دردسر افتاده اند کمک شان می کردی و آن ها هم در شرایط مشاره اگر تو نیازمند بودی کمکت می کردند.

منی که نمی تونم بدون دستگاه تلگراف حتی یک پیام کوچولو به همین ممفیس بفرستم که بغل گوش مونه آخه چه طور ممکنه به خاطر دعا نخوندن بتونم این همه بلا با اقصا نقاط کشور ارسال کنم؟

برچسب‌ها: مارک تواین, علی مسعودی نیا, انتشارات چشمه

+ نوشته شده در پنجشنبه سی ام شهریور ۱۳۹۶ساعت 8:55 توسط فرانک |