مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است
فردریک بکمن
حسین تهرانی
انتشارات کوله پشتی
سال نشر : 1396
السا مادر بزرگ فوق العاده ای داره مادربزرگی که پا به پای اون شیطونی می کنه هیجان درست می کنه و یک دنیای خیالی براش درست کرده با قهرمان های خیلی باحال . پدر مادر السا از هم جدا شدند و هر کدوم مجدد ازدواج می کردند مادربزرگ این مسئله را می فهمه و همیشه پست السا را داره ولی متاسفانه در اثر سرطان فوت می کنه و نامه های معذرت خواهی مختلفی برای افراد متفاوت به جا می ذاره که السا باید اونا را به دستشون برسه و رمز و رازهای زندگی مادربزرگ و افراد دور و برش را بفهمه و بدونه آدم ها همون چیزی نیستند که توی نظر اول فکر می کنیم . اینکه زندگی توی نسل ها چه قدر متفاوت می شه این که گاهی مجبوریم انتخاب کنیم و بعضی چیزا را قربانی چیز دیگه کنیم و آیا این موضوع درسته یا نه .
دو تا کتاب قبلی آقای بکمن را دوست داشتم و گفتم به محض این که به دستم برسه می خوام این کتاب را هم معرفی کنم . البته معتقدم اصلا در حد و اندازه اونها نبود ایده و مفهومش خیلی زیباست ولی نحوه نوشتنش و دوباره یک آدم پیر عجیب غریب دیگه تکراری شده هیجانش هم خیلی کمتر از اون دوتای دیگه است و یک دفعه آخر کتاب سعی می کنه ببنده زیباش کنه جمع بندی کنه همه چیز اوکی شه . خلاصه که این سومی برام تکرار اون دو تای قبل بود و چندان خوشم نیومد . البته باید بگم که این کتاب هم در داخل و هم در خارج فروش خوبی داشته .
قسمت های زیبایی از کتاب
السا ملتمسانه جواب داد : فکر می کنم به کمک احتیاج داره .
زن می گوید : کمک کردن به کسی که نمی خواد به خودش کمک کنه سخته .
با هیولاها نجنگ وگرنه خودت هم یکی از اون ها می شی . وقتی مدت زمانی به یک گودال عمیق نگاه کنی گودال هم به تو نگاه می کنه .
وقتی آدم عاشق یک نفر باشه تقسیم کردنش با نفر سوم خیلی مشکله .
این عادت تمام دخترهاست که از دست مادراشون خشمگین باشن .