اتفاق ممنوع نیست
حسین یعقوبی
انتشارات هیلا
سال نشر : 1394
سرآغاز : داستان بلند و قصه های کوتاه : نویسنده به خانمی که تماس گرفته توضیح می ده تعدادی داستان کوتاه ناتمام داره.
شیطان شاعر : فرزند شیطان علاقه ای به دوزخ ندارد .
در ستایش عشق .... منهای بعد از ظهرها : پسری که عاشق مخلوق ذهنی اش شد .
زرد ، چرب ، خنک ، رویای خماری : همکارهایی که تصمیم گرفتند در رویاهایشان بیدار شوند .
دختری با چهره ی گرد ، داستانی با پایان خوش : عشق های پسر و عاقبت به خیری غزل .
پاک شده : مردی که چهره اش و گذشته اش و خاطراتش را پاک کرده .
افسانه ... با رایحه بوگیر : دختری که شاهزاده طلسم شده عاشقش می شود .
ملک غضنفر و دی جی سقنقور : پسر برای به دست آوردن سلطنت باید با دختر رئیس جمهور همسایه وصلت کند .
در پایان یک روز معمولی جهنمی : زندگی معمولی یک کارمند متاهل .
تسخیر شده : خانه جدید اجاره شده روح دارد .
پیشه ی خانوادگی ما : هیولاهای عصر جدید .
درونی و نزدیک : دیدن لیلی دوران جوانی در پیری .
منظومه ی عشق های حیوانی : شعرای عاشقانه حیوانات .
سرانجام : جمع بندی نهایی .
اینم دومین کتاب تازه ایشونم مجموعه داستان کوتاهشون بود . من مجموعه داستان کوتاه قبلیشو دوست نداشتم این یکی هم ارتباط زیادی باهاش برقرار نکردم . از این ایده داستان های نصفه نیمه و نتیجه گیری های یک دفعه ای و اون صحبت تلفنیش با منبع الهامش خوشم نیومد . البته که من زیادم با طنز آدم راحتی نیستم شاید اگه اهل طنز باشید بهتر درکش کنید .
قسمت های زیبایی از کتاب
به دست آوردن چیزی که دوست داری مشکل نیست . مسئله اینه که چیزی رو که به دست آوردی بازم بتونی دوست داشته باشی.
بعضی ها رو اگه می شد تو یه لحظه تا ابد حبس کرد ، عالی می شد ...مثل یه عکس از بهترین لحظه ی عمرت با کسی که فکر می کردی می تونه بهترین و مهم ترین آدم زندگی ت باشه .
وقتی شهری آتیش می گیره دودش رو می شه دید اما وقتی قلبی آتیش می گیره هیچ کی خبردار نمی شه .
روزی که آدم می میره فرقی با روزای دیگه نداره فقط ممکنه کوتاه تر باشه ... اگه قرار باشه وسط روز بمیره .