مگره و جسد بی سر
ژرژ سیمنون
عباس آگاهی
انتشارات جهان کتاب
سال نشر : 1392
این بار یک دست قطع شده توی بارنداز پیدا می شه و با جست و جوی فراوان بقیه اعضای بدن مرد هم پیدا می شه ولی سرش نه نشونی از سرش نیست . مگره به صورت اتفاقی وارد کافه ای می شه که زن توداری اون را می چرخونه و می گه شوهرش برای تهیه شراب به روستاهای اطراف رفته و همین مگره را مشکوک می کنه .
جز تازه های نشر نیست اما دیگه از همون سری بود منم نخونده بودمش گفتم بذار معرفیش کنم . آخرش جالب بود البته ولی اون نحوه اتفاقی اولیه اش زیاد خوشایندم نبود یعنی در مجموع یکی از کتاب های متوسطش بود .
قسمت های زیبایی از کتاب
وقتی که برام چندین دلیل می آرند تمایل دارم باور کنم که هیچ کدومشون فی حد ذاته کافی و وافی نیستند .
مگره در جوانی وقتی به آینده فکر می کرد برای خودش شغلی آرمانی در نظر می گرفت که متاسفانه در زندگی واقعی وجود نداشت . او در این باره چیزی به کسی نگفته بود حتی کلمه ای با صدای بلند نزد خودش به زبان نیاورده بود. او دلش می خواست که یک ترمیم کننده ی سرنوشت ها باشد .
معمولا میشه مقاومت یک آدم باهوش را از بین برد چون کافیه بهش ثابت کنی که پاسخ هاش روی چیزی استوار نیست . یک آدم احمق به رغم وضوح موضوع به انکار خودش ادامه می ده .
برچسب : نویسنده : bestbooksa بازدید : 215