من و استادم
الیف شافاک
صابر حسینی
انتشارات نیماژ
سال نشر : 1394
جهان پسرکی است که همرا چوتا فیل سفید اهدایی از سوی پادشاه هندوستان وارد دربار عثمانی می شود . جهان تلاش می کند تا گلیم خود را از آب بکشد در این زمان مهرماه دختر سلطان سلیمان را دیده و عاشق وی می شود از سوی دیگر سینان معمار دربار متوجه هوش او شده وی را در پناه گرفته و به عنوان یکی از 4 شاگرد برگزیده خود قرار می دهد تا علم معماری را بیاموزد .
اینم کتاب دیگه از خانم شااک که جز تازه های نشر بود . نشون دادن شرایط زندگی در استامبول و دربار عثمانی برای یک غریبه . خرافات و اعتقادات اون زمان و برخوردشون با علم ، دسیسه های دربارو ..... من دوستش نداشتم خسته کننده بود واقعا موضوعی نداشت نثر و تحلیل های خانم شافاک مدلی نیست آدم را با خودش همراه کنه بیشتر موضوعاتش تاثیرگذاره مه خوب این کتابم موضوعی نداشت همین روزهای یک پسر غریب .
قسمت های زیبایی از کتاب
در این دنیا سه چیز بود که به گمان او خیر و منفعتی نداشتند : آدمی که روحش را به ابلیس فروخته است ، زنی که به زیباییش مغرور شده و خبری که منتظر طلوع خورشید نمی ماند .
ظالمانی مثل او قدرتشان را نه از توان ذاتی خود بلکه از ضعف های دیگران می گیرند .
مگر عشق چنین چیزی نیست ؟ حد و حدود خود را ندانستن ، گذشتن از مرزها!
علم مثل درشکه ای است که اسب های زیادی آن را می کشند . اگر یکی از اسب ها تک تازی کند ، دیگر اسب ها هم سعی خواهند کرد بر سرعتشان بیافزایند . سیاحانی که درون درشکه هستند یعنی اهل علم و حکمت از این مسئله سود خواهند برد . پس پیشرفت در زمینه یک موضوع ، پیشرفت در زمینه های دیگرا را تشویق می کرد .
برچسب : نویسنده : bestbooksa بازدید : 168