فریدون پسر فرانک/ محمودی

ساخت وبلاگ

فریدون پسر فرانک

 

علیرضا محمودی ایرانمهر

 

انتشارات گمان

سال نشر : 1392

داستان زندگی فریدون که بسیار معروفه . ضحاک مار به دوش که هزار سال حکومت کرده . فرانک مادر فریدون که بعد از مرگ همسرش با فرزند خردسالش فرار می کنه و با زحمت زیادی اون را بزرگ می کنه . فریدونی که بعدها با کمک کاوه آهنگر ضحاک را نابود می کنه به تخت پادشاهی می نشینه سه فرزند داره که تا زمان جوانی اسم رویشون نمی ذاره و 3 دختر بینام هم به همسری اونها در می یاره و بعد براشون اسم می ذاره . تقسیم سرزمین بین 3 پسر دشمنی تور و سلم با ایرج ، کشتنش و بعد انتقام گیری منوچهر نوه ایرج از اونها .

سعی کرده تا حد امکان کلمات فارسی استفاده کنه البته نه سخت خوان و هر فصل هم یک یا 2 صفحه است از زبان یکی از شخصیت ها و بیان تفکرات و احساساتشون . کتاب بدی نیست من حال و هوا و نحوه تعریف کردنشو دوست دارم . ولی یکی دو تا چیز اذیتم می کرد اول همه تا جایی که من می دونستم ماه آفرید شخصیتی فرعی بود و بعد مرگ ایرج می فهمیدند کنیزی هست که بارداره حالا توی این قصه یک عاشق و دلداده پر رنگ از بچگی تا مرگ ایرجه و گیج شدم درستش کدومه و بعد وقتی این قدر ماه آفرید را پر رنگ کرده یک دفعه ته داستان هیچی به هیچی دیگه حرفی ازش نمی زنه در حالی که شخصیت های فوت شده داستان هستند هنوز یه جوری کلا انگار آخرشو به نسبت اولش خیلی سریع جمع و جور کرده و ضرباهنگ اول و اخر قصه خیلی فرق داره . از آقای ایرنمهر قبلا کتاب ابر صورتی را معرفی کرده بودم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

گاه عشق کیفری سخت سنگین و دردناک دارد . من دلداده ی فرانک بودم . زیباترین زنی که چشمانم در جهان دیده بود، زنی که مادر توست .

 

زمانی که خویشتن را در بلندای خوشبختی و نیرو و شادمانی می پنداریم تخمه شوم ترین بدبختی ها همراه ماست .

 

تن و جان فقط تا هنگامی که زنده ای از آن توست، و این زمانی بس کوتاه است ، بسیار بسیار کوتاه.... پس آنچه به من می بخشی بسیار گران بها و تکرار ناشدنی است .

 

توفان درختان را می شکند ولی ریشه ها در زمین می مانند . شاید چیزی نیرومندتر از سرنوشت نیز در این جهان باشد .

 

زندگی بی شمار دردها و ناکامی ها دارد که هیچ یک سزاوار آدمی نیست پدرم . هر آدمی می تواند فریب بخورد ، مهربان ترین دوست می تواند از پشت بر آدمی خنجر زند ، کسی که بیش از همه با او نیکویی کرده ای می تواند بر تو  بیداد کند . این آیین جهان است . اگر از آن چشم دادگری و نیکویی داشته باشی ناکام خواهی ماند .         

 

امروز مردمان سرتا سر ایران دلاوری ایرج را می ستایند ولی آیا همه ی این ستایش ها فرزندی را که رفته است به آغوش من باز خواهد گرداند .

 

ترس سرایت کننده تر از طاعون است و مردمانی که از درنده خویی تو می ترسند خود یک به یک هر چند کوچک و ناچیز چون تو درنده خویی دیگر می شوند ...

 

مرگ سرنوشت ناگزیر همه ی آدمیان است ولی آنچه مردمان را از هم دیگرگون می سازد زندگی آنان است . تو خویش را چنان که زندگی کرده ای خواهی شناخت زیرا در فراسوی مرگ جز فراموشی بی پایان هیچ نیست . بگذار مرگ تو را با هر که می خواهد با هر چه می خواهد برابر کند . بگذار زمانی که مرگ از راه می رسد تو را با سنگ و خاک و آتش و باد برابر کند .... هرگز از آن بیمناک مباش ، زیرا تا زمانی که تو زنده ای مرگ خیالی بیش نیست و زمانی که مرگ باشد تو دیگر نیستی ....

 

از هیچ چیز نترس ، تو هیچ وقت از آغوشم دور نبوده ای .


برچسب‌ها: علیرضا محمودی ایرانمهر, انتشارات گمان
+ نوشته شده در دوشنبه نوزدهم تیر ۱۳۹۶ساعت 8:30 توسط فرانک |
معرفی کتاب...
ما را در سایت معرفی کتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bestbooksa بازدید : 199 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 3:03